في في فلفلي و آواز در پارك جنگلي

صحنه ي نمايش اين بار يک پارک جنگلي بود. في في که هميشه دلش مي خواست يه ستاره ي موسيقي باشد تصميم گرفت با گيتارش يک اَهنگي رو بنوازد و با صداي بلند آواز يخواند؛ بنابراين گيتارش را برداشت و وارد پارک جنگلي شد. شير را ديد که در علفزار خوابيده است؛ اما با وجود اين شروع کرد به خواندن و نواختن آن هم باصداي خيلي خيلي بلند. اقا شير با اين سر و صدا سراسيمه از خواب پريد و شروع کرد به غريدن. اما في في گفت اين آهنگ عالي مگه نه و برايش مهم نبود که از اين صدا کسي لذت مي برد يا نه. في في همينطور تو جنگل راه مي رفت و آواز مي خواند. نزديک برکه فيل تپلي مشغول خوردن آب بود. معمولا همه موقعي که فيل مشغول آب خوردن مي شد حواسشون بود که سر و صدا نکن ولي في في جلوي فيل پريد و با صداي بلند آواز خواند و گيتار زد حتي بلند تر از قبل و … اين داستان سعي دارد به کودکان بياموزد که ايجاد سر و صدا آن هم در جاهايي که کسي در حال استراحت است، کار درستي نيست و نوعي بي ادبي محسوب مي شود. بچه ها موقع بازي بايد حواسشان باشد که سر و صدا نکنند تا کسي اذيت نشود.