هوسرل اخلاق دريدا

اين كتاب داستان ديگري است؛ ديگري همواره سركوب شده در تاريخ فلسفه. فرويد مي‌گفت امر سركوب شده همواره بازمي‌گردد، و اين هرگز جايي نرفته بوده كه بخواهد بازگردد. ديگري حتي شرط امكان متافيزيك حضور است، و انديشه دريدايي آگاهي تاريخي فلسفه از طرد ناممكني است كه آن را به وجود آورده است، آگاهي از اين ضرورت ناممكن، فلسفه دريدا روايت فلسفه‌اي است كه بر روي خود تا مي‌خورد؛ روايت بستار فلسفه. اخلاق در اين بستار جوانه مي‌زند و بنابر اين مطلق به آينده است.
اين كتاب داسنان 3 فيليوف بزرگ است؛ هوسرلي كه متافيزيك را به مرزهايش رساند، لويناسي كه پنجه بر اين بن‌بست كشيد، و دريدايي كه روزنه‌اي به ماوراي نام‌ناپذير آن گشود. لويناس آن‌قدر محو در اخلاق شده بود كه با آسودگي مي‌توان به جاي هوسرل، لويناس، دريدا عنوان هوسرل، اخلاق، دريدا را براي اين كتاب انتخاب كرد.