اوژني گرانده / عاشقانه هاي كلاسيك 3

Engenie grandet
220,000تومان
تولید کننده: افق
انبار:
در اين موقع ضربه‌ي محکمي به در خورد که در واقع اعلام آمدن خانواده‌ي دگراسن بود و بعد از آن، ورود و سلام و احوالپرسي‌هاي آن‌ها نگذاشت کروشو جمله‌اش را تمام کند. محضردار از قطع شدن حرفش خوشحال شد. چون گرانده کم کم داشت با حالت مشکوکي به او نگاه مي‌کرد و غده‌ي چربي روي بيني‌اش نشان از خروشي مي‌داد که داشت شکل مي‌گرفت. اما قبل از هر چيز، محضردار درست نمي‌دانست که رئيس دادگاهي حقوقي براي سواستفاده از طلبکارها به پاريس برود و خودش را درگير کاري مخفيانه کند که مغاير با اصول صداقت و جوانمردي بود. از اين گذشته، چون تا آن موقع بابا گرانده کوچک‌ترين حرفي که نشان دهد مي‌خواهد پولي بپردازد نزده بود، محضردار، به طور حسي از وارد شدن برادرزاده‌اش در اين کار مي‌ترسيد. به همين دليل موقع ورود خانواده‌ي دگراسن از فرصت استفاده کرد و دست رئيس دادگاه را گرفت و جلوي پنجره بود و به او گفت :«برادرزاده، تا اين جا هر چه گفتي کافي است. به اندازه‌ي کافي فداکاري‌ات را نشان دادي. اما متاسفانه شوق رسيدن به دخترش کورت کرده. بدبخت! نبايد با تمام قوا پيش بروي. حالا بگذار من کشتي را هدايت کنم. تو فقط طناب‌ها را بکش. فکر مي‌کني درست است شان خودت را به عنوان رئيس دادگاه براي يک همچين کاري خراب بکني و..» اما حرفش را خورد، چون ديد آقاي دگراسن دارد با بشکه ساز پير دست مي‌دهد و به او مي‌گويد :«گرانده، ما از مصيبت وحشتناکي که اخيرا به خانواده‌ي شما وارد شد، منظورم ورشکستگي شرکت گيوم گرانده و فوت برادرتان است، باخبر شديم و به خاطر اين واقعه‌ي غم‌انگيز خدمت‌تان رسيده‌ايم تا تسليت بگوييم.» محضردار حرف بانکدار را قطع کرد و گفت :«تنها واقعه‌ي غم‌انگيز، فوت آقاي گرانده‌ي کوچک است. و اگر به موقع از برادرش کمک مي‌خواست، هرگزخودکشي نمي‌کرد.
زبان فارسي
نويسنده اونوره دوبالزاك
مؤلف اونوره دوبالزاك
مترجم محسن سليماني
سال چاپ 1399
نوبت چاپ 10
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 400
سايز جيبي
ابعاد 12.2 * 17 * 2.6
نوع جلد گالينگور
وزن 375
شناسه کالا9789643695934

كالاهايي كه همراه اين كالا خريداري شده‌اند