مردان هنگام پيري مي گريند

کتاب حاضر کيفرخواستي است محکم در برابر جنگ، در برابر همه تاريخي که پنهان شده، در برابر همه پستي‌ها و بزدلي‌هاي مردان سياسي. نوشته‌اي است تند، تلخ، تکان دهنده براي سروسامان دادن به حقيقت. ژاک لوک سگل تراژدي جنگ را با شرح زندگي خانواده‌اي در دهکده‌اي کوچک که پسري در جبهه الجزاير دارد زمزمه کرده است. براي او که خود در نزديکي محل واقعه به دنيا آمده رنج آلبرت، پدري که پسري در جنگ دارد، و همسرش سوزان ملموس‌تر است. آلبرت تصميم مي گيرد با فداکاري بزرگ خود، فرزندش را به خانه بازگرداند و نگذارد کشته شود. او اعتقاد دارد ديگر نبايد فرزندانمان را به کشتارگاه‌ها بفرستيم.