خون در رگ رويا نيست

مهدي اسدزاده در يازده داستان کتاب خون در رگ رؤيا نيست قدرت و انعطافِ زباني‌اش را به رخ کشيده و همچنين مثل اکثر داستان‌هاي قبلي‌اش سوژه‌هايي يافته که بسيار بديع هستند. اسدزاده تبحرِ ويژه‌اي در ديالوگ‌نويسي دارد و داستان‌هاي کوتاهِ او از منظر هستي‌شناسانه به هم متصل مي‌شوند. عکس يک جوان ناکام در قطعه‌ي 308 بهشت‌زهرا مي‌تواند وصل شود به کابوسي که در ساعت سه‌ و بيست‌ و شش دقيقه‌ي نيمه‌شب براي يک زوج قرار است رقم بخورد. جهان مهدي اسدزاده شيطنت‌آميز است و پر از احتمالات روايي. جهاني که در آن همه‌چيز مي‌تواند در عين واقعي بودن خواب‌وخيال باشد...