مرد كوچك

پيروزي انقلاب اسلامي جهان را به لرزه انداخت. موازنه‌ي سياسي خاورميانه تغيير کرد. کشورهاي وحشت‌زده‌ي منطقه جنگ را يگانه راه کنترل نفوذ منطقه‌اي ايران دانستند. جنگ آغاز شد. درگيري ايران و عراق سرنوشت هزاران ايراني و خانواده‌هايشان را تغيير داد. انسان‌ها، زندگي، اميد، آرزو و دوستدارانشان را از دست دادند. يکي از آن‌ها عباس کازروني و خانواده‌اش بودند.
عباس، نواده‌ي خانواده‌ي بزرگ کازروني بوشهر ـ نواده‌ي حکمران کازروني‌ها که انحصار تجارت جنوب در دستانش قرار داشت ـ در هفت‌سالگي به ترکيه فرستاده شد تا رواديد بريتانيا را بگيرد و نزد يکي از اقوام خانوادگي زندگي و تحصيل کند و از جنگ جان سالم به در برد: «پدر و مادرم روي کاناپه‌ي روبه‌روي تلويزيون نشسته بودند و درباره‌ي موضوع مهمي صحبت مي‌کردند. پدرم گفت، بايد عباس را به خارج بفرستيم. مامان ناليد، محض رضاي خدا، اون فقط هفت سال داره. چطور مي‌خواد با شرايط جديد کنار بياد؟ اون خيلي بچه‌تر از آن است که اين چيزها رو بفهمه. اون به امنيت و ثبات خانوادگي نياز داره.» او پس از سه ماه زندگي در شهر استانبول، پايتخت تجاري ترکيه، وارد بريتانيا شده و با مشکلات مختلف مواجه مي‌شود.
در کتاب مرد کوچک، عباس کازروني، وکيل، هنرپيشه، نويسنده و تهيه‌کننده‌ي برجسته‌ي مقيم ايالات‌متحده قصه‌ي مهاجرت، دل‌کندن از دوست‌داشتني‌ها ‌و رهسپار شدن به سوي مغرب‌زمين را از ميان خاطرات کودکي‌اش بيرون کشيده و در معرض ديد قرار داده است. نويسنده از تفاوت‌ها و تقابل‌هاي فرهنگي بامزه و دردناک، نبرد براي زنده ماندن و موفق شدن در دنياي آدم‌بزرگ‌ها و ايمان به پيروزي و عشق به زندگي مي‌گويد.