فرشته ساز

دکتر ويکتور هوپپه پس از بيست سال به زادگاهش، وولفهايم برمي‌گردد.
روستايي‌هاي کوته‌فکر به بازگشت ناگهاني او مشکوک مي‌شوند، به خصوص وقتي پي مي‌برند او سه نوزاد با خود آورده است که فقط چند هفته از عمرشان مي‌گذرد. بچه‌ها به ندرت در انظار ديده مي‌شوند که همين کنجکاوي‌ها را بيشتر تحريک مي‌کند و زماني که معلوم مي‌شود سه بچه مبتلا به بيماري وخيمي هستند، شايعه‌ها به اوج خود مي‌رسند. بعد معلوم مي‌شود نه تنها بچه‌ها، خود دکتر نيز گرفتار مشکلاتي‌ست. او با خاطرات تلخ کودکي‌اش درگير است، و عاقبت تصميمي مي‌گيرد که بايد برايش ناميرايي به ارمغان بياورد.