پنهان در برف / ادبيات پليسي 32

پنهان دربرف اولين رمان جني ميلچمن و برنده‌ي جايزه‌ي مري هگينز کلارک است.
نورا هميلتون، صبحي زمستاني در خانه‌ي روستايي قديمي‌اش در شمال آمريکا از خواب بيدار مي‌شود و مي‌داند که مشکلي پيش آمده است. جاي شوهرش در تخت خالي است. غبار خواب که زدوده مي‌شود، نورا مي‌فهمد دنيايش به ناگهان از هم پاشيده شده است. شوهرش برندن، با طنابي پوسيده، خود را دار زده است.
اولين ساعت پس از فاجعه، در گيجي و ناباوري سپري مي‌‌شود و بعد پرسشي ناخوشايند کم‌کم در ذهن نورا مي‌نشيند: چرا برندن از رنجي که او را به خودکشي واداشت چيزي ننوشت؟ چرا افسر پليسي قدرتمند، با مهري که به همسرش داشت، شغل خوبي که داشت، شرايط آرامي که در شهرک زادگاهش داشت تصميم گرفت زندگي‌اش را به پايان برساند؟ چه راز پنهاني برندن را واداشت که با آرامش به سوي مرگ گام بردارد؟
نورا که تمام عمر از حقايق تلخ فرار مي‌کرد، حال بايد با آن‌ها رو‌به‌رو شود. وي با بررسي آخرين روزهاي زندگي همسرش به‌دنبال پاسخ مي‌گردد؛ اما هر بار با مقاومت دوستان، همکاران و مادرشوهر بي‌عاطفه‌اش رو‌به‌رو مي‌شود. همه تلاش مي‌کنند سؤال‌هاي او بي‌جواب بماند و پرسش‌هايي تازه و درهاي بسته يکي بعد از ديگري در برابر نورا ظاهر مي‌شوند. زير پوشش نرم برفي که بر شهر نشسته، حقايقي تيره و بسيار تلخ پنهان شده‌اند.