كيميا دختر مولانا

اين رمان، حکايت عشق و سرگذشت «کيميا» دختر معنوي و پرورده حرم مولاناست، نجواهايي عاشقانه که در کوچه‌پس‌کوچه‌هاي قونيه مي‌گذرد و در گوش ما مي‌گويد که عشق، مقدس‌ترين پيوند و رشته ارتباطي ميان انسان‌هاست و غنچه روح آدمي را شکوفا مي‌سازد، زهر را انگبين مي‌کند، سياهي و تاريکي را روشنايي مي‌بخشد و مس وجود آدمي را طلاگون مي‌کند. .
به ما مي‌آموزد که عشق نه آموختني و فراگرفتني با درس و مشق، بلکه ارمغاني الاهي براي قلب‌هاي پاک و پالوده است. عشق اقيانوسي بي‌کران است و بايد شناگر و غواص بسيار متبحر و باتجربه‌اي بود تا بتوان از آن صيد مرواريد کرد. اين رمان، روايت‌گر دلدادگي شمس تبريزي و کيميا دختر خوانده مولاناست. دختر مادري مسيحي و پدري مسلمان که بازي روزگار او را به شبستان مولانا آورده و تقديرش را به زندگي قلندر درياي عشق و عرفان، شمس تبريزي گره مي‌زند، اما دريغا که عشق آنها ديري نمي‌پايد و ... .