جنگل دروازه هاي سوخته / سه گانه ي گيئسه 3

وقتي کاي يک موکلانتاي جديد گشود و گروه را به اردوگاه موقت گوير ارسال کرد، منظره وحشتناکي در انتظارشان بود. کيسه مون ها تازه آزاد شده و به تلافي آنچه بر سر اقوام خودشان آمده بود، بدن هاي گوير را روي هم انداخته و آتش زده بودند.
گروهي از کيسه مون ها مشغول باز کردن قبرهاي همگاني کيسه مون هاي کشته شده در غارها بودند و استخوان هاي آن ها را با احترام در زير درخت هاي جنگل به خاک مي سپردند. عده اي از اَنهوها نيز در بالاي قله هاي اطراف منتظر بودند که با آتش يا با آينه با ديده بان هاي گوير علامت رد و بدل کنند. اما اکثر اسراي آزاد شده در صدف کشتي ها مشغول بودند و آن ها را براي سفر فوري آماده مي کردند.
اين کيسه مون ها دليلي براي صبر نمي ديدند. مي خواستند حمله کنند. اما هنوز تمامي اسرا و اردوگاه هاي ماده گوير پيدا نشده بودند. در حالي که کاي براي نخستين بار صدف کشتي ها را از نزديک مي ديد و بررسي مي کرد، شوراي جديدي تشکيل شد.