تابستان دلپذير

کورينا بومان، نويسنده آلماني در سال 1999 اولين داستان کوتاهش را نوشت و تا سال 2003 به عنوان دستيار دندانپزشک کار کرد ولي پس از آن نويسندگي را به‌عنوان شغلش برگزيد. در سال 2008 اولين رمان تخيلي-تاريخي‌اش را با نام «جاسوس‌ها» نوشت که قهرمان اصلي آن يک زن بود. از ديگر آثار او مي‌توان به «قايق بادباني»، «جزيره پروانه‌ها»، «باغ مهتابي»، «شکوفه زمستاني» و«قلب طوفاني» اشاره کرد.
ويبکه دانشجويي است که دلش مي‌خواهد بعد از زمستاني طولاني و خسته‌کننده از شهر بيرون برود. او در رابطه عشقي‌اش شکست خورده و به همين دليل امتحانش را خراب کرده است. از طرف ديگربراي تعطيلاتش هم پولي ندارد و تازه بهترين دوستش هم چند روزي به‌تنهايي به تعطيلات رفته است.
ويبکه جايگزين معجزه‌‌آسايي پيدا مي‌کند: او تصميم مي‌گيرد به ملاقات خاله لاريسا به موريتس برود. لاريسا زني هنرمند است و افتخار مي‌کند که با تلاش در مزرعه تمشک براي خودش زندگي‌اي تازه دست و پا کرده است. اين دو زن در عين اينکه کاملا با هم فرق دارند، از جهاتي شبيه هم هستند.
در طول تابستان در منطقه درياچه‌اي مکلنبور، لاريسا با ميشاييل نقاش آشنا مي‌شود. آرزوي بزرگ اين زن تنهاي مستقل برآورده مي‌شود؛ اما هنوز شک دارد که مي‌تواند به او اعتماد کند يا نه. حرف زدن با ويبکه هم برايش خوب است، هم برايش خوب نيست؛ ويبکه به لاريسا قوت قلب مي‌دهد؛اما لاريسا خيلي وقت است که اعتماد به خانواده‌اش را از دست داده است.