كاراوال 1

آنچه راجع‌به کاراوال شنيده‌ايد حق واقعي مطلب را ادا نمي‌کند. قضيه فراتر از بازي يا نمايش است. نزديک‌ترين چيزي به جادو است که در اين دنيا خواهيد يافت...
اسکارلت هرگز جزيره‌ي کوچک محل زندگي‌اش را ترک نکرده است. او به‌همراه تلا، خواهر محبوب و کوچک‌ترش و پدر قدرتمند و بي‌رحم‌شان زندگي مي‌کند. پدر اسکارلت ترتيب ازدواج او را مي‌دهد و اسکارلت رؤياي ديدارش از کاراوال را بربادرفته مي‌بيند. همان نمايشي که سالي يک بار اجرا مي‌شود و تماشاگران هم در آن مشارکت مي‌کنند.
اما امسال دعوت‌نامه‌اي که اسکارلت مدت‌ها به‌انتظار آمدنش رؤياپردازي کرده است، بالاخره از راه مي‌رسد. تلا با کمک ملواني مرموز، اسکارلت را يواشکي براي ديدن کاراوال راهي مي‌کند اما به‌محض رسيدن، اسطوره، مغز متفکر و گرداننده‌ي کاراوال، تلا را مي‌ربايد. مشخص مي‌شود کاراوال امسال حول محور تلا برگزار مي‌شود و هرکس زودتر پيدايش کند، برنده است.
به اسکارلت گفته‌اند که هر اتفاقي حين برگزاري کاراوال مي‌افتد، چيزي جز نمايشي تمام‌عيار نيست... خوش آمديد، به کاراوال خوش آمديد...