دروازه سرنوشت

از متن كتاب: خانم توماس برسفورد کتاب ساعت کوکو را کنار کتاب‌هاي خانم مولزورث گذاشت. جايي خالي را در قفسه سوم از بالا انتخاب کرده بود. کتاب‌هاي خانم مولزورث همه اينجا کنار هم قرار داشت. تاپنس کتاب اتاق فرشينه را بيرون کشيد و با علاقه دستش گرفت. شايد هم بايد مزرعه چهارباد را مي‌خوانده ولي اين يکي را به خوبيِ ساعت کوکو و اتاق فرشينه به خاطر نمي‌آورد. انگشتانش سرگردان بود… تامي خيلي زود بازمي‌گشت. تاپنس داشت مي‌خواند. خوب هم جلو مي‌رفت. کاش کارش را ول مي‌کرد و همه کتاب‌هاي قديمي مورد علاقه‌اش را برمي‌داشت و از نو مي‌خواند. ولي وقت زيادي مي‌برد…