مهمان فضول / شاهزاده سياه پوش 1

ماگلونيا که يک راز بزرگ دارد. يک راز خيلي خيلي بزرگ که کسي نبايد از آن سر در بياورد او در عين حال که لباس هاي روشن مي پوشد وعاشق کيک فنجاني است مي تواند لباس تيره بپوشد و عاشق جنگيدن با هيولاها مي باشد، همچنين اومي تواند هم زمان که از عنکبوت مي ترسد نسبت به آن بي تفاوت هم باشد. اما يک مشکلي وجود دارد آن هم اين است که مهماني براي او آمده است. مهمان فضولي که به دنبال رازي درقصر شاهزاده خانم است. از قضا زنگ خطر شاهزاده خانم به صدا در مي آيد و پسر چوپان از او کمک مي خواهد. او بايد به کمک پسر چوپان برود و گوسفندهاي او را از شرهيولاها نجات بدهد. به همين دليل مجبور است مهمان فضولش را تنها بگذارد؛ اما آيا مهمان فضول از راز او سر در مي آورد؟؟