همان خواهم شد كه تو مي خواهي

evrything you want me to be
55,000تومان
تولید کننده: كتاب پارسه
انبار:
از متن كتاب:
براي من ساعات دويدن بهترين اوقات روزم بود چون به من اجازه مي‌داد همه‌چيز را فراموش کنم. وقتي مي‌دويدم به هيچ‌چيز فکر نمي‌کردم، انگار که در تعادل بين زمين و قدم‌هايي که هماهنگ روي آن کوبيده مي‌شد، رمزي وجود دارد که باعث مي‌شود افکار ناخوشايند از ذهنم پاک شود. من طبق برنامه و مرتب مسير درياچه را مي‌دويدم. از وقتي که به آن‌جا نقل‌ مکان کرده بوديم دويدن برنامه‌ي منظمم شده بود. از جاده‌هاي پشت درياچه تا مزرعه، مسير هميشگي من بود تا اينکه به تيم پياده‌روي دبيرستان پاين‌ولي ملحق شدم. يکي از معلم‌هاي رياضي مربي تيم بود. البته اين انتصاب غيررسمي بود و مرا هم قانع کرد تا دستيارش باشم. چاره‌اي هم نبود و من پذيرفتم تا جشن شکرگزاري با آن‌ها بدوم.
من با پسرها مي‌دويدم. آن‌ها همه‌ي ميانبر‌ها و مسيرهاي بين راه را تا شعاع سي مايلي بلد بودند. سه‌شنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها بعد از مدرسه تمام مسيرها را مي‌دويديم. ما گروه کوچکي بوديم که از کنار چراگاه‌هايي که گاوها در آن مي‌چريدند مي‌گذشتيم. بيشتر اين پسربچه‌ها مرا به ياد دوران دبيرستانم مي‌اندازند. بچه‌هايي آفتاب‌ سوخته و ناشي و تازه‌ کار با آن استخوان‌هاي توخالي، پستي و بلندي‌هاي زمين‌هاي ناهموار را تحمل مي‌کردند. ما از کنار تپه‌هاي پوشيده از ذرت و محصولات تازه برداشت‌ شده مي‌دويديم و تمرين مي‌کرديم. آن‌ها سعي مي‌کردند موقع دويدن از هم سبقت بگيرند.
خط پايان‌شان همان انبار ممنوعه بود. نزديک انبار که مي‌شديم هيجان‌شان بالا مي‌رفت، مي‌خنديدند و مي‌دويدند. من هميشه در انتهاي صف مي‌دويدم تا آن‌ها بيشتر تشويق شوند. داد مي‌زدند «تندتر برو، تندتر برو» يا براي تشويق من مي‌گفتند «اين دو ماراتون نيست، بيشتر سعي کن» و من بي‌توجه به آن‌ها فقط مي‌دويدم. پهنه‌ي دشت‌ها را تماشا مي‌کردم و افق را با احساسي از شادي مطلق نظاره مي‌کردم. کلمات و فريادهايشان محو مي‌شد، مانند قطرات باراني که به هيچ جا نرسد. غرق در افکار و احساسات خودم مي‌شدم و مي‌دويدم و فراموش مي‌کردم که چه موجود بي‌خودي هستم.
زبان فارسي
نويسنده مايندي مجيا
مؤلف مايندي مجيا
مترجم اعظم خرام
سال چاپ 1398
نوبت چاپ 4
نوبت ويرايش 0
تعداد صفحات 376
سايز رقعي
ابعاد 14.3 * 21.3 * 2.5
نوع جلد شوميز
وزن 355
شناسه کالا9786002532930